خانه خبرها وگزارشهاویژه تهیه دلنوشته ها لينک تماس درباره سايت جستجو
lupe

تن ما نباید کبود شود!

١٠.٠٧.٢٠٠٨

آن ماموری که زنان را درپارک ها و اتوبوس کتک میزند همان مردی نیست که همسرخودرا در خانه زیر مشت و لگد می گیرد؟

صحبت های مادر محبوبه کرمی روزنامه نگار و فعال کمپین یک میلیون امضاء ذهن مرا هم مانند خیلی های دیگر سخت به خود مشغول کرده است. سه هفته، نه، بیش از سه هفته است که محبوبه زندانی است. او را ماموان انتظامی روز 24 خرداد همزمان با تظاهرات اعتراضی در مقابل پارک ملت بازداشت کردند. صدیقه مساعدی، مادر محبوبه پس از ملاقات کوتاهی که با دخترش داشته گفته ماموران دخترش را به همراه دیگر مسافران اتوبوسی که سوار آن بوده؛ با خشونت بیرون کشیده وهمراه خود برده اند. محبوبه در زندان به مادرش گفته است مامو ران تن او را کبود کرده اند! مسئله ضرب وشتم یک زن در اتوبوس و کبودی تن او در زندان؛ همان بحث خشونتی نیست که دیواری میان خانه و جامعه ما باقی نگذاشته است؟ آن ماموری که محبوبه و دیگران را در اتوبوس و بازداشتگاه کتک میزند و تن آنها را کبود می کند همان مردی نیست که در خانه زن و بچه اش را زیر مشت و لگد می گیرد؟ باور کنیم که خشونت زبان همه شده است؟ حتی به دنبال یک بحث ساده در یک کلانتری، کلام تبدیل به گلوله می شود. خبرش را بخوانید: دو افسر کلانتر ی که یکی از آنها سرهنگ شهربانی بود با شلیک یک پلیس کشته شد. با هم بحث می کردند، بر سر چه موضوعی نمی دانم و نگفته اند، اما مهم نیست بر سر چه، مهم اینست که حتی در کلانتری و میان مامورانی که می خواهند ضابطین قانون باشند کلام جای خود را با گلوله عوض کرده است. آنوقت در زندان و بازداشتگاه که یک طرف غالب است و دیگری مغلوب چه انتظاری داریم؟ آن که در کلانتری رئیس و معاونش را به گلوله می بندد، همان پلیسی نیست که در اتوبوس، پارک و خیابان می تواند زنان و دختران را زیر مشت و لگد کبود کند؟ زهرا کاظمی عکاس و خبرنگار بین المللی در سال 82 در زندان همینگونه کشته نشد؟ خانم عبادی در دادگاه کاظمی با صراحت گفت که در کالبد شکافی معلوم شد که روی قسمت های بالای ران زهراکاظمی کبودی ها را پزشکی قانونی تائید کرده است. بدن زهرا بنی یعقوب پزشک جوانی که در مهرماه گذشته در زندان همدان کشته شد و امروز بی شرم و حیا پرونده اش را در همدان مختومه اعلام کردند هم کبود بود. چرا زبان تهدید در خانه "تنت را کبود می کنم" است؟ چرا تن محبوبه کبود است؟ کبودی تنم خیلی سالهای پیش رفت، اما کبودی روحم مثلا سایه مرا دنبال می کند. چرا از کبودی تن هایمان ننویسیم؟ تن من، تن تو؛ تن محبوبه و شاید تن مادر آن مامور انتظامی که محبوبه را زیر مشت هایش کبود کرد. راستی تن همسر همان مامور انتظامی کبود نیست؟ حرف های مادر محبوبه دلم را به آتش کشیده است. ما نمی خواهیم تن هایمان کبود شود. با ما سخن بگوئید، اما نه با مشت و لگد، نه با باتوم. ما اهل سخنیم و حرف داریم. از دوران کودکی خود،از جوانی مادرهایمان و نوجوانی خودمان . چرا فحاشی؟ چرا باتوم؟ زبان را داده اند برای سخن گفتن و دست را برای کار کردن! اگر زبان آن رئیس کلانتری و معاونش و آن افسری که شلیک کرد، گلوله نبود،مسلما زبان مامور انتظامی هم در اتوبوس و در بازداشتگاه مشت و لگد نبود. مشکل خشونت در جامعه ما ریشه دار و جان سخت تر از آنست که تصور می کنیم . این درخت تلخ میوه را باید از ریشه بیرون کشید!

نظرخواهی

٧   نیکا بشیری 10:40:12 05.08.2008
واقعا متاسفم در کنار کسانی زندگی می کنم که نام مرد بر آنها است .انهایی که ادعا می کنند از همه لحاظ بر زن ها بر ترند اما شعور انسانیشان صفر است .و کسی که شعور ندارد از حیوان پست تر است .حال می خواهد شیر باشد . آقا مراد بهتر است خفه شی چون لال بودن هم ارزشی است که تو نداری.
٦  
Notice: Undefined variable: row in /var/www/clients/client15/web41/web/templates/funcs.php on line 928

Notice: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/clients/client15/web41/web/templates/funcs.php on line 928
11:13:54 16.07.2008
dorood bar shoma.
٥   Hamid
Notice: Undefined variable: row in /var/www/clients/client15/web41/web/templates/funcs.php on line 928

Notice: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/clients/client15/web41/web/templates/funcs.php on line 928
08:58:56 16.07.2008
Khoshonate reigime eslami ra ta sathe khoshoonate ejtemaii paiin naiavarid. Anche dar Iran rokh midahad khoshonate yek regime ta dandan mosalah va mozdoorani ast ke pool-e naft va tamamie maiahtaj ra dare khane migirand, mashin va khane sazemani darand va hast va nisteshan ba in nezame ertejaii-e eslami ast
٤   ali 23:00:39 13.07.2008
unhaey ke daste bezan darand betarsan az ruzi ke kotak khordeha dasteshuno bolad konand fekr konam un ruz dige baraye pashimuni khiyli dire betarsid az khashme ein melate shrifwa amaleye zolm budan raha konid ke un ruz taro khoshg ba ham misuzand
٣   شیرین
Notice: Undefined variable: row in /var/www/clients/client15/web41/web/templates/funcs.php on line 928

Notice: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/clients/client15/web41/web/templates/funcs.php on line 928
14:50:42 13.07.2008
آقا مراد شما این مطالب را بهتر است نخوانید!
٢   آقا مراد 06:42:01 13.07.2008
اینقدر اراجیف ننویسید لطفا ....!!!
١   حمید 13:37:33 12.07.2008
با دورود بر شیرین عزیز و دیگر همرزمان راه آزادی در همه جای دنیا. شیرین جان از انسانهایی که بویی از محبت نبرده اند انتظاری بیش از این نمیتوان داشت. کسی که ادعا میکند به خدا ایمان دارد و او را دوست میدارد نمیتواند از انسانها متنفر باشد و اینچنین با اعضاء خانواده خود برخورد نماید. چرا که همه انسانهای روی این کره خاکی کوچک عضوهای یک خانواده بزرگ را تشکیل میدهندو اعضاءیک بدن هستند.داشتن ایمان و امید به خدادر زندگی درونی انسان میتواند در زندگی فردی و اجتمایی انسانهاتاثیر مثبت بگزارد ولی چیزی که از همه اینها مهمتر است محبت است. انسان بی محبت مثل سنج توخالیست و تظاهر به ایمانداری او پشیزی ارزش ندارد زیرا که ایمان به خدای واقعی به معنی دوست داشتن انسانها با محبتی خداییست. محبت خدا محدودیتی ندارد و مثل آفتاب و بارانی میماند که بر سر همه انسانها صرفنظر از عقیده و مرام میتابد و میبارد. ایکاش ذره ای از این نوع محبت و توان عمل به آن در دل همه انسانهای روی زمین میبود بخصوص در دل افرادی که مسئولیت اداره کشورها و ملتها را بعهده دارند.

با آرزوی بهترین ها برای تو عزیزمان و دیگر عزیزانم در ایرانی در اسارت ظلم و خود خواهی

نام
ایمیل
متن
وب سایت تهیه از انعکاس نظر هایی که به فرد یا افرادی توهین شده باشد وپیام هایی که آدرس فرستنده مشخص نیست، معذور است

چاپ کنید    برای دوستان خود بفرستید

18474