از بوسه ها بگو اقلیما!
١٥.٠٤.٢٠١١
سلام...
ØØ¯ÛŒØ« نوشتن تو اقلیما از جای خوبی آغاز نشده از جایی Ú©Ù‡ اولین دردهای کودکیمان آغاز میشود..جایی Ú©Ù‡ نباید دردمان میداد Ùˆ باید دردآور بود Ùˆ سخت. Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯ بد است Ùˆ ما نمیدانستیم چرا بد است.. اصلا «Ú†Ø±Ø§» خودش جزو «Ù†Ø¨Ø§ÛŒØ¯» ها بود Ùˆ پرسیدن بد بود Ùˆ « Ø³Ø±ÙØ±Ùˆ آوردن » Ùˆ به هوش بودن برای « به گوش بودن» همیشگی خوب بود...
بزرگتر هم Ú©Ù‡ شدیم تن به همان خوب Ùˆ بدهایی دادیم Ú©Ù‡ ما نمیدانستیم شان..یعنی نمیدانستیم Ú©Ù‡ چرا بد است چرا خوب. کسی از ما نپرسیده بود... هر Ú†Ù‡ بود مال گذشتگان ما Ùˆ ØØªØ§ مال گذشتگان خود آنها نیز بود. کسی ØØ§Ø¶Ø± نبود ØØªØ§ خوب Ùˆ بدهای تازه معرÙÛŒ کند، خوب Ùˆ بدهای نو..خوب Ùˆ بد هایی Ú©Ù‡ ما نیز در ØªØ¹Ø±ÛŒÙØ´ سهمی داشتهایم..... یا داشته باشیم.. نه اینجهان انگار سهم ما نبود....
..
قصه را عوض Ú©Ù† اقلیما... دیگر دیر است.. ØØªØ§ اگر بخواهیم در داستان خوب Ùˆ بد بمانیم راه Ø±ÙØªÙ‡ را به یغمای اکنون میدهیم...
اگر بخواهم از قصههایات بدانم..میخواهم از تو بپرسم راستی در سرزمینی که تو بودی.... آنجهان خوب و بدی که ما بودیم.. اگر بعد عمری از تو بپرسند چه چیزهایی را به یاد میآوری کدامها را بر خواهی شمرد؟
اقلیما ! هر گز به این Ùکر کردهای Ú©Ù‡ ما از تعداد انسانهای کشته شده بیشتر خبر داریم تا از تعداد بوسههای از دست Ø±ÙØªÙ‡ØŸ تا از تعداد آعوشهای به خواب مستی Ø±ÙØªÙ‡...
در سرزمینی Ú©Ù‡ ما زیستهایم اگر از زنی خاطره بخواهند.. تعداد بوسههای اناری بر پستانهایاش را به یاد میآورد... یا تعداد Ø¯ÙØ¹Ø§ØªÛŒ Ú©Ù‡ به خاطر سیاست Ùˆ جنگ، به خاطر ØØ²Ø¨ Ùˆ انقلاب ØŒ به خاطر ایدئولوژی Ùˆ قانون تمام ØÙ‚وق مهربانی دلش عین همان کودکی تو Ùˆ ØÙ…ید به یغما Ø±ÙØªÙ‡ است...
برایم بنویس اقلیما..از این پس برای من از بوسههایت بنویس..نمیخواهم نامههایمان شبیه زندگیمان شود که از خوب و بد به آخرین بوسه برسد.. می خواهم از بوسه به جهان برگردیم اخرین مرد تو را چکونه بوسید.. بلد بود ببوسدت؟ بلد بود هنگام بوسه پوست نازک لبانت را با زنانگیات آشنا تر کند؟
بیا از بوسه این مایلترین میل زندگی به جهان برگردیم..اقلیما
سیامند
چاپ کنید
برای دوستان خود بفرستید
11663