TAHIEH.net

٢٧.١١.٢٠٠٨
راز قتل فخرالسادات برقعی چه بود؟

هرسال در روز 25 نوامبر روزجهانی مبارزه با خشونت علیه زنان ، تظاهرات و کمپین هایی در سراسر جهان براه می افتد. علت اصلی آنهم این است که خشونت مسئله ایست جهانی . اما به گمان من در ایران باید کارزاری دائمی برای نفی و محو خشونت به راه افتد، زیرا ایرانی ها، بویژه در چند دهه اخیر، از انواع خشونت به شدت آسیب دیده اند و نام آن "خشونت"، یادآور حوادث تلخی است. این که می گویم مسئله ایست جهانی، به آن دلیل است که در همه کشورهای جهان، به اشکال گوناگون مردم با خشونت دست به گریبان اند، اما این که می گویم ایرانی ها در این" چند دهه اخیر" بشدت از آن آسیب دیده اند، بدان جهت است که نظام حکومتی و یا شاید بهتر بگویم اصول و قوانین حکومت جمهوری اسلامی، خشونت را در جامعه ایران نهادینه کرده است .بدین معنا که با استناد به اسلام و قوانینی که مربوط به 1400 سال پیش و برخاسته از سرزمینی بدوی، خشک و کم آب و علف است ، خشونت را به درون خانه ها کشانده اند .درآن دوران دراین سرزمین های خشک و بی آب وعلف سه مذهب جوانه زدند تا راهگشای مقابله با بی عدالتی ها، تبعیض های جنسیتی و خشونت های حاکم باشند. قوم بنی موسی، عیسی و سرانجام "محمد". و این آخری که اسلام را آورد، بیش از آن دو دیگر، بانگ نفی خشونت و زن کشی و تبعیض و بی عدالتی برداشت. اما پیروان ومدعیان آن چه کردند و حال درایران چه می کنند؟ در این چند دهه خشونت بنام مذهب، بنام اسلام و بنام تشییع در ایران گسترش یافته و بسیاری از عادات فرهنگی و خصلت های ایرانی را چون سیلابی با خود برده است. از گذشت، انصاف، مهربانی، جوانمردی، وپایبندی به قول و قرار... ، تا وحشتناک ترین شیوه های نفی همه این خصلت های کهن ایرانی توسط مسئولان جمهوری اسلامی در زندان ها، در خیابان ها، در محلات، در مدارس، دانشگاه ها، کارخانه ها و... خانه های تک تک ما فاجعه آفریده است. یعنی فاجعه اینست همانطور که قبلا گفتم ، خشونت به درون خانه ها نیز راه یافته است. به آمار قتل های خانوادگی، به نوع قتل ها و جنایات، حتی به نوع تنبیه کودکان از سوی والدین آنها اگر نگاهی بیندازیم ،می بینیم ، خشونتی که این حکومت سرچشمه آن بوده و حتی لباس قانون به خود پوشانده چه تیشه ای به تنه درخت کهنسال فرهنگ و خصلت های نیک ایران و ایرانی زده است. وتازه قصد دارند که این خشونت ها را با مانور نقابداران زن و مرد در خیابان های تهران و دیگر شهرهای ایران گسترده تر کرده و به فرش زیر پای ایرانی تبدیل کنند. فقر، رشوه خواری، ترویج فرهنگ پول پرستی، نگاه بده بستان ، اعتیاد و گسترش فحشاء که همه آنها حلقه های یک زنجیرند روز به روز تشدید می شوند. چرا نباید نگران "خشونت" در ایران بود؟ باید بود! باید باشیم! چه تفاوت می کند که تازیانه خشونت بر من وارد می آید یا بر شما، بر آن زنی که می گوید نمی خواهم زیر حجاب اجباری دفن شوم ویا آن زنی که در زیر حجاب کامل آوار خشونت بر سر او فرود می آید. آن که می گوید زنده باد قوانین و مناسبات سکولار و آن که از کودکی سخن را با نام خدا و به زبان عربی آغاز کرده است: بسم الله الرحمان الرحیم. اما کجاست آن رحمان رحیم تا ببیند خشونت با مردم کشوری که حتی به زور تازیانه، در زندان باید روزی سه بار و در 5 نوبت نام او را آورده و بر خاک بیفتند، چه کرده است!؟ به خاطرات زندانیان جان بدر برده، چه آنها که مکتوب شده و چه آنها که دهان به دهان نقل می شود اگر مراجعه کنیم معنای "حدشرعی" را می فهیم. من با خشونت مخالفم. همه مخالفیم، اما ایراد بزرگ آن است که این حکومت با آن مخالف نیست. نه تنها نیست، بلکه مروج آنست، حامی آن است. و درد اینجاست! در این روزها، بهتر است بگویم در این هفته ها، یکبار دیگر کتاب ها و مطبوعاتی را ورق می زدم که از سالهای اول دوران موسوم به اصلاحات جمع کرده ام و چون کوله باری با خود به اینسو و آنسو و هر سوئی که کاری مطبوعاتی یا رادیوئی داشتم کشیده ام. به گزارشی ناتمام در باره یکی از هولناک ترین قتل های دوران معروف به "قتل های سیاسی زنجیره ای" برخوردم. یک شماره از روزنامه ای که از قضا سر صفحه آن هم پاره شده بود و نمی دانستم کدام روزنامه است. خرداد؟ صبح؟فتح؟ نمی دانم و از آن بدتر آن که تنها چند ستون از گزارش مورد توجه من درآن بود که در ابتدای آن هم نوشته شده بود ؛ در چند شماره منتشر می شود! بخت یاری کرده و نام نویسنده گزارش پاک نشده بود: عمادالدین باقی! شخصی که او را بعنوان انسانی که با خشونت مخالف است ،می شناسم. خشونت به هر شکل آشکار و پنهان آن با زندانی ها. چه سیاسی و چه غیر سیاسی. وخوب میدانم که برای این مخالفت خود هزینه سنگینی هم تا کنون پرداخته است. این گزارش در باره قتل زنی در شهر قم است. زنی مذهبی که در پیگیری هایم شنیدم آیت الله جوادی آملی بر او نماز" میت" خوانده و تطبق آنچه میدانم، یک آیت الله وقتی این نماز را می خواند که آن "میت" یک مجتهد باشد. و باز شنیدم که وی در اعتراض و تذکر دیگران گفته بود: ایشان مجتهده بود! این زن مجتهده به خانم "برقعی" شهرت داشت و میدانیم که خشونت مجتهده و محجبه، مذهبی و غیر مذهبی، زن و مرد و کودک و جوان نمی شناسد. من پیگیری ام را ادامه دادم. باید، لااقل بعنوان یک روزنامه نگار می فهمیدم آن زن چرا کشته شد؟ چرا نامش درکناردیکر قربانیان قتل های سیاسی و امنیتی نیست؟ مگر در فریاد علیه خشونت هم می توان این و آن را از هم جدا کرد؟ قربانی، قربانی است. همانقدر که پروانه فروهر ، زهرا کاظمی خبرنگار عکاس، قربانی خشونت امنیتی و سیاسی حکومت هستند، دکتر زهرا بنی یعقوب نیز هست و همان اندازه که آنها قربانیان خشونت اندو در خاک خفته اند، آنها که با حکم و بی حکم و بنام "قانون" پیوسته راهی زندان می شوند ،هم قربانیان خشونت اند. از کلمه "مرگ" بیزارم و از بس در این 30 سال آن را در شعارها شنیده ام، حتی از شنیدن و پذیرفتن خبر مرگ طبیعی مادر بزرگ ها و پدربزرگ ها هم فراری ام. اما با همه نفرتی که از این کلمه دارم، می خواهم با صدای بلند فریاد بزنم: مرگ بر خشونت! سرانجام این پیگیری، رسیدم به جلد دوم کتاب "تراژدی دمکراسی درایران" که جلوی انتشار آن را در همان سال انتشار در ایران گرفتند و شد کتاب زیر میزی! تراژدی دمکراسی در ایران را عمادالدین باقی نوشته است و سلسله مقالات او در روزنامه های ابتدای سالهای موسوم به دوران اصلاحات منتشر شده است. در این جلد دوم، آن مقاله ای را که در جستجویش بودم، یافتم. این بار کامل بود و من هم نه یکبار، که چند بار آن را خواندم و هر بار بیشتر پشتم از آن همه خشونتی که شرح داده شده لرزید. دلم می خواهد این گزارش را در چند نوبت برای شما بخوانم. این لالائی نیست، با آن کسی به خواب نمی رود، برعکس، بیدار می شود و به جمع بیدارانی می پیوندد که شاید روزگای جنبش ضد خشونت را در ایران شکل بخشیدند. و راستی چرا نه؟ مگر نمونه هائی مشابه آن در کشورهای دیگر جهان و بر سر مسائل مشابهی شکل نگرفته است؟ جنبش ضد جنگ ویتنام، جنبش ماه می در فرانسه ... و نمونه هائی دیگر. شرح این قتل زنجیره ای را، به چند بخش تقسیم کرده ام و دلم می خواهد هر چند روز بخشی از آن را با صدای خودم بازخوانی کنم. بگذارید صدای من بیش از نوشته هایم، نفرتم را از خشونت بازتاب دهد. مطلب را در اینجا هم می توانید بخوانید

اين راز چه بود ؟

 Ø¹Ù…اد الدين باقی

 Ø±ÙˆØ² 16 اسفند 1374 محله سالاريه قم شاهد ÙŠÚ© جنايت هولناک بود. چند روز بعد روزنامه کيهان گزارشی از اين واقعه را به شرح زير درج کرد : قم Ù€ خبرنگار کيهان : ÙŠÚ© گروه ويژه از مأموران نيروی انتظامی ناحيه قم ØŒ مسئوليت بررسی جنايت فجيع منطقه سالاريه اين شهر را عهده دار شد. ÙŠÚ© مقام مسئول در ناحيه انتظامی قم اعلام کرد : تاکنون دو نفر Ú©Ù‡ مظنون به نظر Ù…ÛŒ رسيدند ØŒ در اين ناحيه دستگير شده اند. به گزارش خبرنگار ما در پي به قتل رسيدن ÙŠÚ©ÛŒ از دبيران متعهد ØŒ مؤمن Ùˆ حزب اللهی Ú©Ù‡ به صورت مشکوکی اتفاق افتاده است ØŒ مأموران نيروی انتظامی جست Ùˆ جوی وسيعی را برای شناسايی قاتلان اين جنايت فجيع آغاز کرده اند. مقتوله Ú©Ù‡ « فخرالسادات برقعی » نام داشت ØŒ ÙŠÚ©ÛŒ از دبيران متعهد دبيرستان قم بود . ÙˆÛŒ روز چهارشنبه گذشته در منزل مسکونی اش با نقشه قبلی فرد يا افرادی به طرز فجيعی به قتل رسيد Ùˆ جسدش توسط قاتل يا قاتلان به آتش کشيده شد. متهم يا متهمان پس از آن شير گاز شهری منزل مقتوله را باز گذاشته Ùˆ فرار کردند.

 Ø¨Ø± اساس اين گزارش نيروهای آتش نشانی قم وارد عمل شدند Ùˆ آتش را خاموش کردند. ابراهيمی مسئول آتش نشانی قم به خبرنگار ما گفت : اين عده قصد داشتند منزل مسکونی مقتوله را منفجر کنند. ÙˆÛŒ افزود : ساعتی پس از حادثه ÙŠÚ©ÛŒ از اعضا خانواده Ú©Ù‡ با اين صحنه مواجه شده بود ØŒ ديگر بستگان را از موضوع مطلع کرد Ùˆ آنان با جنازه سوخته شده خانم فخرالسادات برقعی مواجه شدند. معاون سياسی فرمانداری قم در گفت Ùˆ Ú¯ÙˆÛŒ تلفنی با خبرنگار ما ØŒ اين جنايت را مظلومانه Ùˆ فجيع تلقی کرد Ùˆ اظهار اميدواری کرد Ú©Ù‡ به زودی عاملان آن دستگير شوند. يادآور Ù…ÛŒ شود آيت الله جوادی آملی بر پيکر اين بانوی متعهد ØŒ انقلابی Ùˆ حزب ا للهی نماز ميت اقامه کرد. ( 1 )

از همان آغاز ، اين حادثه به عنوان قتل مشکوک شناخته شد. قتل به صورتی حرفه ای اجرا گرديده بود و اثر وردپايی از قاتل و يا قاتلان بر جای نمانده بود . با ريختن مواد محترقه و آتش در اتاق مقتوله و باز کردن شيرهای گاز تا ساعاتی بعد خانه منفجر می شد و هيچ اثری از جنايت نمی ماند و حادثه به يک آتش سوزی يا انفجار گاز تعبير می شد . گاز شهری با تأخير آتش ميگيرد و بايد محيط بسته باشد. بنابراين با بستن همه درهای خانه ، فرصت دور شدن قاتل از محل فراهم می شد و ساعاتی بعد خانه منفجر می گرديد. اطلاع دقيق قاتل از ساعات رفت و آمد فرزندان و خانواده برقعی به منزل و مدت زمان تنها بودن وی و اشتغال مادر و پدرش به نحوی که در اين ساعات نمی توانسته اند به منزل بروند نيازمند شنود است. چنان که در گفت و گو با پدر بانو برقعی آمده است ، بلافاصله پس از ذکر نام وی به عنوان يکی از مقتولان احتمالی در قتل های زنجيره ای ، تلفن های مشکوکی به خانه آنها می شود که نشانگر حساسيت روی اين موضوع است.

قاتل علی رغم اين Ú©Ù‡ از بامداد روز حادثه همسايه رو به رو مشغول تعويض در خانه خود بود Ùˆ چند کارگر به همراه صاحب خانه در آنجا حضور داشتند ØŒ وارد منزل برقعی شد. قفل در خانه مقتوله شکسته نشد Ùˆ شايد در با استفاده از کليد گشوده شده است Ùˆ شايد مقتول بر اساس ÙŠÚ© آشنايی Ùˆ اعتماد قبلی در را به روی قاتل باز کرده است . بنابراين سه ويژگی « قتل » « مشکوک » Ùˆ « حرفه ای بودن » محرز شده است. شوهر مقتوله مورد سؤ ظن قرا Ù…ÛŒ گيرد اما پس از چند ماه تحقيق با توجه به شهادت دادن خانواده مقتوله Ùˆ ساير گزارشات مبنی بر حسن اخلاق Ùˆ معاشرت ÙˆÛŒ با همسرش Ùˆ نيز ساير اطلاعات در مورد عدم مراجعه ÙˆÛŒ به منزل خويش در روز حادثه Ø·ÛŒ Ø­Ú©Ù… مورخ 3/9/1375 دادرس ويژه Ùˆ رئيس شعبه 148 محاکم عمومی تهران آقای ابوالفضل زند ØŒ تبرئه Ù…ÛŒ گردد. در متن اين Ø­Ú©Ù… ابتدا گردش کار پرونده درج شده است Ú©Ù‡ عموماً مؤيد اظهارات خانواده مقتوله در مصاحبه ای است Ú©Ù‡ در همين شماره Ù…ÛŒ خوانيد. در اين Ø­Ú©Ù… همچنين آمده است Ú©Ù‡ به گفته همسايه رو به رو در حدود 12 ظهر فردی کوتاه قد با کت چهارخانه قهوه ای طوسی Ùˆ داشتن پوشه ای در زير بغل از خانه مقتوله خارج شده است . هر قتلی از نظر انگيزه ها ØŒ دلايل Ùˆ موضوع ØŒ در ÙŠÚ©ÛŒ از سه نوع زير طبقه بندی Ù…ÛŒ شود : 1 Ù€ اخلاقی 2 Ù€ جرايم عمومی مانند قاچاق مواد مخدر 3 Ù€ سياسی

 Ø¯Ø± خصوص فخرالسادات برقعی نه تنها هيچ نشانه Ùˆ شواهدی دال بر قرار گرفتن اين قتل در زمره حلقه اول Ùˆ دوم نيست بلکه دلايل Ùˆ شواهد فراوانی در مورد حسن اشتهار Ùˆ سوابق فردی Ùˆ خانوادگی مقتوله وجود دارد. بنابراين قتل بانو برقعی در حلقه سوم قطعيت Ù…ÛŒ يابد. اما انگيزه Ùˆ دلايل قاتل يا قاتلان ناشناخته است. اين نوع قتل ها معمولاً در صورتی روی Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ فردی بر حسب تصادف از آنچه نبايد مطلع باشد آگاهی Ù…ÛŒ يابد Ùˆ اين اسرار Ù…ÛŒ تواند موقعيت فرد يا افراد يا دستگاه Ø°ÛŒ نفوذی را به مخاطره افکند. تعلل در ارائه پاسخ پزشکی قانونی به خانواده بانو برقعی ØŒ اظهارات ÙŠÚ©ÛŒ از مسئولان مربوطه خطاب به پدر ÙˆÛŒ مبنی بر اين Ú©Ù‡ طرف شما قوی است پيگيری پرونده را رها کنيد Ùˆ کارشکنی در تحقيقات توسط برخی مراکز Ùˆ دادن آدرس های انحرافی به مسئول پرونده ( به قرار اطلاع ) خود شاهد ديگری است بر اين امر. مصطفی پورمحمدی معاون فلاحيان وزير اطلاعات وقت نسبت دو جانبه با حسين پورمحمدی شوهر بانو برقعی دارد. او پسر عموی حسين Ùˆ نيز شوهر خواهر اوست. اما به هيچ وجه نمی توان به صرف چنين خويشاوندی مضاعفی داوری کرد Ùˆ فردی را مورد اتهام قرار داد. تنها پرسشی Ú©Ù‡ خودنمايی Ù…ÛŒ کند اين است Ú©Ù‡ در روز بعد از حادثه رئيس اداره اطلاعات قم نزديک دو ساعت به همراه مصطفی پورمحمدی به منزل پدر برقعی رفته است Ùˆ از نزديک موضوع را بررسی کرده اند.

فردی با مشخصات اعلام شده در پرونده در روز حادثه در حال خروج از منزل مقتوله مشاهده شده است. اما تشکيلات اطلاعاتی کشور که قادر است تحرکات سازمان های حرفه ای ترور را تحت نظر بگيرد و در آنها رخنه کند و يا ترورها و قتل های مشکوک را رديابی نمايد در اين مورد فعاليت مهمی انجام نمی دهد و همکاری در کشف معما نمی کند. آيا می توان آن را به حساب عدم کفايت گذاشت ؟ علی رغم اطلاع و آشنايی تنگاتنگ مسئولان امنيتی کشور در اين خصوص ، پرونده قتل برقعی طی چند سال هيچ پيشرفتی نداشت و بلاتکليف مانده است .

بانو برقعی چه رازی داشت که قربانی آن شد ؟