نامه نسرین ستوده به دخترش مهراوه: تو به مانند من طاقت آوردي
تغییر برای برابری - همزمان با اعلام جایزه پن امریکا به نسرین ستوده Ú©Ù‡ به خاطر Ø¯ÙØ§Ø¹ ازØÙ‚ آزادی بیان به او اهدا Ù…ÛŒ شود، نامه نسرین ستوده به دخترش مهراوه را Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª کردیم. نامه را در زیر Ù…ÛŒ خوانید:
|
مهراوه عزيز دلم!
دختر Ø§ÙØªØ®Ø§Ø± Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ù…!
از بند 209 زندان اوين برايت سلام Ùˆ آرزوي سلامتي Ù…ÙŠÙØ±Ø³ØªÙ…. از سبد سلامهايم نگرانيها، دلتنگيها Ùˆ اشكهايم را برميدارم تا سبدم سرشار از سلام Ùˆ سلامتي براي تو Ùˆ برادر عزيزت باشد.
شش ماه است از شما كودكانم دور ماندهام. در اين مدت تنها امكان چند بار ملاقات با شما را در ØØ¶ÙˆØ± ماموران امنيتي داشتهام. در اين مدت ØØªÙŠ Ø§Ù…ÙƒØ§Ù† ارسال نامهاي يا Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØª عكسي از شما يا ØØªÙŠ Ù…Ù„Ø§Ù‚Ø§ØªÙŠ آزادانه Ùˆ بدون شرايط امنيتي را نداشتهام Ùˆ تو نميداني Ú†Ù‡ غمي بر دلم Ú†Ù†Ú¯ ميزد هر بار كه ميديدم در Ú†Ù‡ شرايطي بايد با شما ملاقات كنم . . .
هر بار پس از ملاقات Ùˆ هر روز Ùˆ هر روز در جدال با خويشتن از خود پرسيدهام آيا ØÙ‚وق كودكان خود را رعايت كردهام؟ Ùˆ تو نميداني چقدر نياز داشتم تا مطمئن شوم تو كودك نازنينم كه به عقل Ùˆ درايتات ايمان دارم، مرا متهم به نقض ØÙ‚وق كودكانم نميكني.
ميداني مهراوه جان، اصلا از روز اول بازداشتم به تو Ùˆ برادرت Ùˆ ØÙ‚وقتان ميانديشيدم Ùˆ براي تو به دليل سن Ùˆ سالات بيشتر نگران بودم. نگراني از طاقتات Ùˆ قضاوتتو، نگراني از روØÙŠÙ‡Ø§Øª Ùˆ بالاتر از همه، نگراني از پذيرش اين موضوع توسط دوستان Ùˆ همكلاسيهايت. اما ديري نگذشت كه ابرهاي ترديد Ùˆ دودلي رخت بربستند Ùˆ من دانستم هيچ يك از آن نگرانيها واقعيت ندارند Ùˆ من، نه، ما توانستيم Ù…ØÙƒÙ… بر جاي خويش بايستيم . . .
تو به مانند من طاقت آوردي، در پاسخ به ØµØØ¨ØªÙ… كه Ú¯ÙØªÙ…: "دخترم يك زماني Ùكر نكني كاري كردم كه شايستهي چنين مجازاتي باشم Ùˆ Ùكر شما نبودهام" Ùˆ بعد با اطمينان به تو Ú¯ÙØªÙ…: "همهي كارهايم قانوني بوده است" به مهرباني با دستهاي كودكانهات صورتم را نوازش كردي Ùˆ به من اطمينان دادي كه: "ميدانم مامان . . . ميدانم" Ùˆ من آن روز از كابوس قضاوت ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù†Ù… رها شدم.
دخترم ! نگرانيهايم بابت رابطه تو و همكلاسيهايت نيز كاملا اشتباه بود، زيرا هميشه نسل جديد، زودتر از پدر و مادرها به خرد و انديشهورزي ميرسند . . .
Ùˆ اين چنين بود كه من از همهي نگرانيها خلاص شدم Ùˆ Ù…ØÙƒÙ… Ùˆ استوار بر خانه اولم ايستادم . . . .
اين ايستادگي را بيش از همه، مديون تو و پدرت هستم.
مهراوه عزيز دلم !
بگذار كمي از خاطرات خوشمان برايت بگويم. بارها شبها موقع خواب در زندان به يادم ميآيد چگونه تو را خواب ميكردم. در ميان لالاييهاي مختل٠و شعرهاي Ù…ØªÙØ§ÙˆØªÙŠ ÙƒÙ‡ برايت ميخواندم. "پريا" را خيلي دوست داشتي. شبها موقع خواب "پريا" را ميخواستي Ùˆ من شروع ميكردم:
يكي بود يكي نبود
زير گنبد كبود
لخت و عور، تنگ غروب سه تا پري نشسته بود. . . .
دخترم !
يكي از مهمترين انگيزههايم براي پيگيري ØÙ‚وق كودكان، تو بودي. همواره Ùكر ميكردم Ùˆ هنوز هم Ùكر ميكنم كه نتيجهي همهي تلاشهايم براي اØÙ‚اق ØÙ‚وق كودكان به هيچ كس، به اندازه كودكانم نميرسد. هر بار كه از دادگاه كودكان آزار ديده به خانه ميرسيدم تو Ùˆ برادرت را بيشتر Ùˆ بيشتر در آغوش Ù…ÙŠÙØ´Ø±Ø¯Ù…. هنوز هم دليل آن را نميدانم. اما گويا از اين طريق ميخواستم آزار كودكان قرباني را جبران كنم !!!
يادم هست كه يك بار Ú¯ÙØªÙŠ Ø¯Ù„Øª نميخواهد 18 ساله شوي Ùˆ وقتي دليلاش را پرسيدم جوابي دادي كه گويي كودكي امتيازهايي دارد كه نميخواهي از دستشان بدهي Ùˆ تو نميداني اين جوابات چقدر مرا Ø®ÙˆØ´ØØ§Ù„ كرد.
در ميان ØØ±Ùهايت چقدر شده كه به من Ùˆ پدرت گوشزد كردهاي كه هنوز كودكي Ùˆ بايد ØÙ‚وق كودكانهات را رعايت كنيم Ùˆ اينكه هنوز 18 سالات نشده Ùˆ . . .
Ùˆ به اين ترتيب ما را وادار به رعايت ØÙ‚وق خودت ميكردي Ùˆ Ú†Ù‡ كار خوبي ميكردي. چون گاه ØØªÙŠ ØºÙلت ميتواند ØÙ‚وق ديگران را پايمال كند هرچند آن ديگري، ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ شخص باشد. رعايت ØÙ‚وق، Ú¯Ø±ÙØªÙ† ØÙ‚ØŒ عدالت طلبي، قانون Ù…ØÙˆØ±ÙŠ Ùˆ خلاصه داستان ترازو Ùˆ شمشير همه، همان است كه تو با زبان كودكانهات ميخواستي Ùˆ ما را كه خودمان را بزرگترين غمخوار Ùˆ ولي تو ميدانستيم هشيار ميكردي.
مهراوهي عزيزم !
همانطور كه هرگز نتوانستم ØÙ‚وق تو را ناديده بگيرم Ùˆ در ØØ¯ توان خويش در راه ØÙظ ØÙ‚وقات تلاش كردم، به همان ترتيب هرگز نتوانستم ØÙ‚وق موكلانم را نيز ناديده بگيرم.
چگونه ميتوانستم وقتي موكلانم در زنداناند، به Ù…ØØ¶ Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØª Ø§ØØ¶Ø§Ø±ÙŠÙ‡ از ميدان به در بروم؟ چگونه وقتي آنها به من وكالت داده بودند Ùˆ در انتظار Ù…ØØ§ÙƒÙ…Ù‡ بودند آنها را رها كنم؟ هرگز نميتوانستم.
در پايان دوست دارم به تو بگويم كه باز هم براي ØÙظ ØÙ‚وق بسيار كسان Ùˆ از جمله كودكانم Ùˆ آينده شما، وكالت چنين پروندههايي را Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØªÙ… Ùˆ بر اين اعتقادم كه سختيهايي كه خانواده ما Ùˆ بسياري از موكلانم طي سالهاي اخير تØÙ…Ù„ كردهاند، بينتيجه نيست. عدالت درست در همان زمان كه از او كاملا قطع اميد كردهاند، از راه ميرسد. بيگمان ميرسد . . . برايت دنيايي كودكانه Ùˆ پر از شادي Ùˆ شادماني آرزو ميكنم. اگر بابت پروندهام از بازجويان يا قضاتم Ù†Ø§Ø±Ø§ØØª Ùˆ دلتنگي، با نواي كودكانهات برايشان آرامش طلب كن تا شايد از اين راه ما نيز به آرامشي شايسته دست يابيم.
دلتنگ توام
صد بار ميبوسمت
مامان نسرين
چاپ کنید
برای دوستان خود بفرستید
13163